تیغ دولبه توسعه کسب وکار
به گزارش تور ارمنستان، رهبران شرکت ها مدتی بعد از آغاز کسب وکار، سراغ توسعه فعالیت -محصول نو یا خدمات متفاوت- می فرایند. اما این، انتخاب است یا ضرورت؟ تجربه های شکست و موفقیت برندها، جواب این پرسش را داده است؛ ضرورت دارد، اما نه به قیمت تخریب سرمایه ارزشمند موجود در شرکت. کارآفرینی از درون اگر کورکورانه پیاده گردد مثل تیغ دولبه عمل می نماید.
کارآفرینی درون سازمانی به همان مقدار برای سازمان ها و شرکت ها اهمیت دارد که شنا کردن برای کوسه ها. کارآفرینی درون سازمانی عبارت است از ایجاد کسب و کار ها و فعالیت های تازه در درون سازمان های جاافتاده و گام برداشتن در جهت توسعه و رشد سازمانی به وسیله ایجاد بخش ها، دپارتمان ها و زیرمجموعه های تازه.
به طور کلی می توان کارآفرینی درون سازمانی را یک نوع ارزش آفرینی منسجم و هدفمند دانست که در درون ساختار های جاافتاده و قدیمی اتفاق می افتد.
بسیاری از شما ممکن است فکر کنید کارآفرینی درون سازمانی باید بیشتر در استارت آپ ها و در مراحل اولیه پیدایش و رشد سازمان ها و شرکت ها اتفاق بیفتد حال آنکه لزوما چنین نیست و هر شرکتی در هر مرحله از عمرش می تواند و باید دست به کارآفرینی درون سازمانی بزند.
آن هم به وسیله ارزش آفرینی با یاری فراوری محصولات تازه یا ارائه خدمات متفاوت تر نسبت به گذشته یا ابداع روش های تازهی برای انجام کار ها و کنترل شرایط موجود و تغییر دادن آن ها به سمت مطلوب.
در واقع در تمام سازمان ها و شرکت ها تعدادی کارآفرین درون سازمانی حضور دارند که منشأ اثر بوده و سازمان ها به آن ها احتیاج دارند و تفاوتشان با کارآفرینان دیگر در این است که آن ها کارآفرینی را از درون سازمان و با استفاده از منابع موجود دنبال می نمایند.
آن ها مثل کارآفرینان دیگر نیستند که در پی ایجاد یک شرکت یا ساختار کاملا تازه باشند که قبلا اصلا وجود نداشته است بلکه کوشش می نمایند چیز هایی را به شرایط موجود اضافه نموده و کاری را که در یک ساختار انجام نمی شده یا درست انجام نمی شده به درستی انجام دهند.
اریک فون هایپل، استاد برجسته موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) مثال ساده ای برای تشریح مفهوم کارآفرینی درون سازمانی می زند: یک شرکت فراورینماینده ساعت های مچی را در نظر بگیرید که دهه هاست ساعت های مکانیکی مشهور و پرطرفداری را فراوری می نماید و لوازم یدکی ساعت های مکانیکی را نیز فراوری و توزیع می نماید و در این صنعت بسیار پیروز است.
با این حال مدتی است که سر و کله ساعت های هوشمند و دیجیتالی در بازار پیدا شده است که فعلا کسی آن ها را جدی نمی گیرد و ورود آن ها به بازار لطمه ای جدی به کسب و کار شما نمی زند چرا که این شرکت همچنان هر سال میلیون ها ساعت مکانیکی و قطعات و لوازم یدکی آن ها را فراوری می نماید و آن ها را به راحتی می فروشد.
با این همه افزایش رواج ساعت های هوشمند زنگ های خطر را برای رهبری شرکت به صدا درآورده و آن ها را به تکاپو انداخته است. بعد از مدتی بحث و مصاحبه درباره راه چاره برون رفت از این شرایط به وجود آمده تصمیم بر این می گردد تا یک واحد کوچک در شرکت ایجاد گردد که به طراحی و فراوری ساعت های هوشمند بپردازد و نیرو هایی که در این واحد تازه مشغول به کار هستند نه از بین کارکنان شرکت بلکه به وسیله جذب نیرو های تازه تامین شده اند.
آنچه در این میان رخ داده همان کارآفرینی درون سازمانی است که در نتیجه تغییر و تحولات بیرون از سازمان رخ داده و موجب اضافه شدن یک بخش به بخش های پیشین شرکت شده است و در بلندمدت باعث می گردد شرکت از نوآوری های مرتبط با صنعتی که در آن فعالیت می نماید عقب نماند.
چگونه باید کارآفرینی درون سازمانی را به شرکتتان معرفی کنید
شما به عنوان رهبر یک سازمان یا مدیر یک شرکت باید به یاد داشته باشید که قرار نیست کارآفرینی درون سازمانی در تمام شرکت ها و در کلیه صنایع و بخش ها اتفاق بیفتد و نمی توان در هر شرکتی یکسری استارت آپ های داخلی را ایجاد کرد.
به عنوان مثال کارآفرینی درون سازمانی در بخش های زیربنایی و استراتژیک مانند انرژی یا هواپیمایی به سادگی امکان پذیر نیست و به سال ها برنامه ریزی و سرمایه گذاری احتیاج دارد در حالی که انجام این نوع کارآفرینی در صنایع دیگری که چابک تر و پویاتر هستند سریع تر و راحت تر انجام می گردد.
با این همه باید دانست اجرای فرآیند کارآفرینی درون سازمانی به آسانی آغاز یک استارت آپ نیست چرا که در زمان ایجاد یک استارت آپ شما می خواهید چیز تازهی را روی هیچ چیز بنیان گذارید و از این جهت مسئله ای با سنت ها و ساختار های جاافتاده پیشین ندارید و به همین علت هم فرایند ایجاد استارت آپ ها معمولا به سرعت به پیش می رود.
حال آنکه درباره کارآفرینی درون سازمانی چنین چیزی صدق نمی نماید و شما باید کارآفرینی مورد نظرتان را در بستر ساختار های جاافتاده و قدیمی پیاده سازی کنید.
با این همه می توان در راستا اجرای فرآیند کارآفرینی درون سازمانی در شرکت های جاافتاده از مزیت هایی همانند وجود سرمایه و نقدینگی کافی، وجود مشتریان آماده و وفادار و فراهم بودن زیرساخت های عملیاتی و فنی بهره برد و کارآفرینی درون سازمانی را با قدرت و صلابت بیشتری به پیش برد.
به هر حال، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زمان پیاده سازی اقدامات مرتبط با کارآفرینی درون سازمانی ما با معما ها و پیچ راهه هایی روبرو خواهیم شد که عبور از آن ها به آسانی میسر نیست به ویژه در زمانی که سازمانی که قرار است کارآفرینی درون سازمانی در آن انجام گردد.
از انعطاف پذیری لازم در پذیرش نوآوری ها برخوردار نباشد و هزینه های احتمالی ناشی از این نوع کارآفرینی در آنجا بالا باشد که در این حالت شما باید به کارآفرینان درون سازمانی تان این اطمینان را بدهید که در هر شرایطی پشت سر آن ها خواهید ماند و تحمل تلاطم های احتمالی ناشی از ورود بخش یا بخش های تازه به سازمان را خواهید داشت.
که اگر چنین نکنید شرکت تحت رهبری شما هم به جمع شرکت های محافظه کاری اضافه خواهد شد که در آن ها یک نوع آنتی بادی در برابر نوآوری و مدل های تازه کاری موج می زند و هر عنصر نوطلبی که بخواهد وارد ارگانیسم موجود گردد را خواهد کشت.
بنابراین شما باید همواره به یاد داشته باشید که اگر می خواهید شرکت تحت رهبری تان به شرکت های بزرگ و جاافتاده و کم تحرکی شبیه نباشد که جنبه نو شدن و پوست اندازی را ندارند باید آستین ها را بالا بزنید و عرصه را برای کارآفرینان درون سازمانی باز نگه دارید و در همه حال و به هر شکلی که شده پشتیبان آن ها باشید.
حال سوال اینجاست برای تحریک و انگیزه بخشی به کارآفرینی درون سازمانی چه اقداماتی را باید صورت داد؟ در پاسخ به این سوال کلیدی باید گفت یکی از برترین راه ها برای تقویت بنیان های کارآفرینی درون سازمانی، طراحی و اجرای برنامه های جامع انگیزشی و حمایتی است که در قالب اقداماتی مانند برگزاری نمایشگاه های ایده و کارگاه های پرورش ایده های مطرح شده در سازمان قابل اجراست. در چنین نمایشگاه ها و کارگاه هایی است که کارآفرینان درون سازمانی این فرصت را پیدا می نمایند.
تا ایده های خود را که در قالب ها و ساختار های کنونی شرکت ها نمی گنجند آزادانه مطرح نموده و از آن ها دفاع نمایند و پس از متقاعدسازی دیگران درباره مفید و اجرایی بودن ایده های شان بتوانند به عنوان یک کارآفرین درون سازمانی شرایط را به گونه ای تغییر دهند که باعث گردد یک بخش یا فعالیت تازهی به بخش ها و فعالیت های پیشین شرکت اضافه گردد.
پس از برگزاری چنین رویداد هایی و به پیروزیت انجامیدن آنهاست که می توان امیدوار بود سرمایه گذاری های بیشتر و نگاه های جدی تری به سمت کارآفرینی درون سازمانی جلب گردد.
نیفتادن در دام کارآفرینی درون سازمانی کورکورانه
یکی از واقعیت های غیرقابل انکار درباره کارآفرینی درون سازمانی این است که این نوع کارآفرینی شمشیری دولبه است که هم می تواند باعث جهش های بزرگ و بی سابقه ای در عملکرد و پیروزیت شرکت ها و سازمان ها گردد و هم می تواند موجبات سقوط آزاد و شکست های فاحشی را فراهم آورد.
کافی است نمونه هایی مانند شکست شرکت پپسی در فراوری پپسی شفاف یا شکست شرکت کوکاکولا در معرفی کوکای تازه را به یاد بیاورید. مواردی از این نوع که همگی از یک واقعیت پرده برمی دارند و آن اینکه ورود کورکورانه و عجولانه به عرصه کارآفرینی درون سازمانی می تواند حتی برای شرکت های نامدار زمانه ما هم اتفاق بیفتد و عبرتی باشد برای سایر شرکت هایی که می خواهند به هر قیمت ممکن با نوآوری های سریع وارد کارزار کارآفرینی درون سازمانی شوند.
در واقع، همان طور که محصولات مشهوری همانند پلی استیشن، آی پد و جی میل نمونه های برجسته ای از کارآفرینی درون سازمانی در شرکت های سونی و اپل و گوگل به حساب می آیند.
نمونه های ذکر شده در بالا را نیز باید به عنوان شکست های مشهور در عرصه کارآفرینی درون سازمانی مد نظر داشت و به خاطر سپرد که فقط زمانی باید وارد کارزار حساس کارآفرینی درون سازمانی شد که تمام جوانب امر در نظر گرفته شده باشد و آمادگی لازم برای اضافه کردن یک بخش یا محصول یا سرویس به ساختار های جاافتاده پیشین وجود داشته باشد.
هیچ وقت همه تخم مرغ های تان را در یک سبد نگذارید
عایدی شرکت گوگل در سال 2015 حدود 74 میلیارد دلار بود که تقریبا همه آن از محل تبلیغات حاصل شد و فقط 448 میلیون دلار آن به سایر منابع عایدیی گوگل اختصاص داشت.
در حال حاضر یعنی سال 2021 نیز بیش از 90 درصد عایدی گوگل از محل جست وجو ها و تبلیغات به دست می آید و این شرایط اصلا خوب نیست و رهبران گوگل هم به خوبی از این خطر مطلع هستند و به همین علت هم هست که از سال ها قبل در حال سرمایه گذاری و برنامه ریزی برای ایجاد کسب و کار ها و بخش های تازه برای خود است تا از وابستگی شدید به حوزه تبلیغات و جست وجو های اینترنتی بکاهد.
با این همه باید دانست بسیاری دیگر از شرکت های بزرگ و نامدار از خطری که به واسطه وابستگی بیش از حدشان به یک منبع عایدیی تهدیدشان می نماید مطلعی ندارند یا اینکه اقدامی در راستای رفع ساختن این نقطه ضعف خطرناک انجام نمی دهند.
این همان اشتباهی بود که شرکت هایی مانند لمن برادرز یا کداک که زمانی نه چندان دور قدرتمندترین بازیگر صنایع خود بودند به آن توجه نکردند و امروزه دیگر نامی از آن ها باقی نمانده است.
علاوه بر این چنین خطری شرکت های نامداری، چون جنرال الکتریک را که همچنان در برابر کارآفرینی درون سازمانی گسترده مقاومت می نمایند به شدت تهدید می نماید و اگر رهبران این غول صنعتی آمریکا و دنیا به رویه نادرست خود ادامه دهند و در برابر کارآفرینی درون سازمانی عمیق و همه جانبه مقاومت نمایند دیر یا زود باید شاهد فروپاشی این ابرشرکت نیز بود.
به هر حال باید پذیرفت کارآفرینی درون سازمانی نه تنها آسان و ساده نیست بلکه فرآیندی پیچیده و به شدت لازم است که اجتناب از آن یا مقاومت کردن در برابر آن به معنای مرگ تدریجی شرکت ها خواهد بود و به همین علت هم هست که باید این نقل قول مشهور از داروین را کاملا مد نظر داشت که گفته است: این قوی ترین ها نیستند که بقا پیدا می نمایند، این باهوش ترین ها نیستند که زنده می مانند، بلکه فقط آن هایی زنده می مانند و به بقای خود ادامه می دهند که از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار باشند و به شکل بهتری خود را با تغییرات سازگار می سازند.
در دنیای کسب و کار هم پیروزیت و ماندگاری نصیب شرکت های پویایی می گردد که با نوآوری و کارآفرینی درون سازمانی به پویایی می رسند و با عدم وابستگی به یک محصول یا منبع عایدیی خود را در برابر نوسانات پیش بینی نشده و موج های خروشان دنیای به شدت دگرگون و توفانی امروز و فردا بیمه می نمایند.
منبع: MIT
مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
منبع: فرارو