روایت دختری که با ایدز به جهان آمده است ، از مرگ والدین تا ازدواج نافرجام ، فرشته این روزها چه می نماید؟
به گزارش تور ارمنستان، فرشته دختر 25 ساله ای است که با ایدز به جهان آمده است. این بیماری پدر و مادرش را از او گرفت. به خاطر ایدز از تحصیل بازماند و ازدواجی نافرجام را تجربه کرد. اما امروز این دختر جوان با بیماری اش زندگی می نماید، آموزشگر همسان است و در مرکز بهداشت شهرشان در مورد ایدز مشاوره می دهد.
به گزارش خبرنگاران به نقل از ایرنا، ایدز عبارت است از مجموعه ای از نشانه ها که به علت عفونت مزمن HIV ایجاد می گردد. عفونت HIV بدون درمان، سیستم ایمنی بدن را ضعیف نموده و می تواند منجر به ایدز گردد. این بیماری درمان قطعی ندارد اما با مراقبت های پزشکی مناسب، HIV می تواند کنترل گردد. این تعریفی ساده از بیماری ایدز است که مرکز تحقیقات ایدز ایران در وبسایت خود منتشر نموده است.
اگر نگاه ترس و واهمه را از این بیماری مزمن فاکتور بگیریم، متوجه می شویم که با انجام فرایند درمان و پایندی به مصرف دارو می توانیم عمر خوب و باکیفیتی داشته باشیم. کارشناسان این حوزه عمر مفید بیماری را در صورت استفاده از درمان 70 سال تخمین زده اند اما به شرط اینکه بیماران مبتلا شناسایی شده و نسبت به انجام فرایند درمان اقدام نمایند. بدون شک تشخیص زودهنگام بیماری با انجام تست که به صورت رایگان و محرمانه انجام می گیرد، در کنترل آن بسیار اثربخش است.
این درحالی است که به گفته علی رضا رئیسی معاون وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، تاکنون 40 هزار نفر مبتلا به ایدز در کشور شناسایی شده اند. اما آنها احتمال می دهند که حدود 100 هزار نفر در کشور مبتلا به این بیماری باشند. ایران در زمینه درمان مبتلایان به ایدز اقدامات موفقیت آمیزی داشته و به خوبی عمل می نماید اما فقط در زمینه شناسایی بیماران مبتلا به ایدز با مشکل روبرو هستیم.
رئیسی در بخش دیگری از صحبت هایش با اشاره به آگاهی رسانی در مورد ایدز به جامعه گفته بود: رسانه ها و وزارتخانه هایی مانند آموزش و پرورش باید کمک نمایند تا به صورت آزادانه اطلاع رسانی و آموزش در زمینه ایدز را انجام دهیم. در ادامه این جمله کلیدی و مهم معاون وزیر بهداشت باید گفت: جانا سخن از زبان ما می گویی. چراکه به اعتقاد همه کارشناسان، فعالان و پژوهشگران حوزه ایدز، اطلاع رسانی و آموزش دو واژه کلیدی و حیات بخش برای کاهش و کنترل این بیماری در کشور است.
در همین رابطه خسرو منصوریان رئیس انجمن حمایت و کمک آسیب دیدگان اجتماعی احیای ارزش ها گفته بود: ایدز فقط یک درمان دارد و آن هم آگاهی است.
شاید اگر در زندگی خیلی از مبتلایان به ایدز جست و جو کنید به این نتیجه برسید که خیلی از آنها از سر ناآگاهی به این بیماری مبتلا شدند. عدم آگاهی برای پیشگیری و در مرحله بعد عدم آگاهی برای آزمایش، کنترل بیماری و درمان آن.
شاید خیلی ها درکی از ضرورت اطلاع رسانی در مورد ایدز نداشته باشند اما در این گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا به سراغ یکی از مبتلایان ایدز رفته است. دختر جوانی که اگر خانواده اش اطلاع و آگاهی از این بیماری داشتند شاید هیچ وقت فرشته به این بیماری مبتلا نمی شد.
- مادر مُرد از بس جان نداشت
فرشته 25 سال دارد و متولد شهر مشهد است. خودش می گوید: من اولین کودک متولد ایدز خراسان رضوی هستم.
زندگی اش را از زمانی تعریف می نماید که متولد نشده بود و نمی دانست چه سرنوشتی انتظار او را می کشد. لبخند کمرنگی روی لبش می نشیند و ادامه می دهد: پدر و مادرم زندگی خوبی داشتند. پدرم سفر تفریحی زیاد می رفت. سال 73 متولد شدم و از آنجایی که نوه کوچک خانواده بودم همه مرا دوست داشتند.
زندگی برای فرشته پر از معنا بود و همه چیز به خوبی پیش می رفت تا اینکه سال 80 شاهد بیمار شدن پدرش بود. از سال 79 تا 80 پدرم زجر می کشید و یک پایش خانه بود و پای دیگرش دکتر تا اینکه زیر بار بیماری نتوانست دوام بیاورد و سال 80 فوت شد.
زندگی فرشته از زمانی رنگ باخت که پس از مرگ پدرش همه او و مادرش را طرد کردند. آن موقع 7 سال بیشتر نداشتم اما یادم هست که همواره از خودم می پرسیدم چرا خانواده ام، پدربزرگ و مادربزرگم که آنقدر مرا دوست داشتند به یکباره رهایمان کردند. حتی به دنبال گناه در خودم بودم. فکر می کردم شاید من کار اشتباهی نموده ام که آنها ما را طرد کردند.
اما قصه تلخ زندگی دخترک از وقتی تلخ تر شد که مادرش نیز بر اثر ایدز بیمار و در نهایت جانش را از دست داد. وقتی از خانواده جدا شدیم مادرم خیاطی می کرد و از این راه خرجمان را درمی آورد اما سال 86 مادر حالش بد و بدتر شد. هر دکتری که می رفتیم درمان ها فایده ای نداشت تا اینکه در آخرین بیمارستان اعلام کردند که مادرم مبتلا به ایدز بوده و بدون اینکه مادرم را با آن حال بد پذیرش و بستری نمایند، ترخیصش کردند و آدرس یک مشاور را به ما دادند. اما به گفته فرشته درمان مادرش دیر انجام شد. درست وقتی که مادر مُرد از بس که جان ندارد.
- پس از سال ها فهمیدم مبتلا به ایدز هستم
پس از مرگ مادر فرشته، هیچ کسی سرپرستی وی را برعهده نگرفت. به همین دلیل به بهزیستی شهرستان محل زندگی اش منتقل شد. در این مدت روی بدنم دانه هایی قرمز رنگ نمایان می شد. گاهی به بیماری های دیگر ارتباطش می دادند اما وقتی اثر دانه ها نرفت از من آزمایش گرفتند. جواب آزمایش که آمد در بهزیستی رفتارها با دختر نوجوانی که همه زندگی اش را از دست داده بود، عوض شد. ظرف غذا و همه وسایل مرا از دیگر بچه ها عوض کردند اما نمی دانستم چرا؟ هیچ کس دلیل این رفتارها را برای من شرح نمی داد. تا اینکه مرا به خوابگاهی در مشهد انتقال دادند. درحالی که 2 روز اول در قرنطینه بودم. فرشته بغضش را فرو می دهد. مکثی می نماید. نفس عمیقی می کشد و چشم هایی را که از یادآوری خاطرات تلخ تر شده اند، می بندد. به سختی ادامه می دهد: مدام از خودم می پرسیدم چرا اما جوابی برای چراهای ذهنم نداشتم. بعد از دو روز مشاور خوابگاه با پرسنل آنجا صحبت کرد و در نهایت آنها رضایت دادند من وارد خوابگاه شوم. فرشته در این مدت بارها به مرکز مشاوره رفت و یکسری دارو به او دادند. دختر جوان داروها را مصرف می کرد اما دلیل آن را نمی دانست و کسی هم نبود که شرح بدهد. تا اینکه بالاخره در یکی از جلسات مشاوره فهمیدم مبتلا به ایدز هستم.
- به پیشنهاد مرکز مشاوره ازدواج کردم
فرشته ناخواسته مبتلا شده بود. شاید اگر این موضوع به خوبی در جامعه اطلاع رسانی شده بود، پدرش به موقع اقدام نموده و این بیماری را به همسرش منتقل نمی کرد. شاید اگر مادر می دانست تحت مراقبت های پزشکی قرار می گرفت و فرزند مبتلا به ایدز به جهان نمی آورد. در واقع شاید بتوان گفت نه ایدز بلکه فقر ندانستن، خانواده فرشته را از او گرفت.
فرشته تا سال 89 در خوابگاه به زندگی اش ادامه داد اما غافل از اینکه مسئولان خوابگاه خواب بدی برای او دیده اند. در آن سال از مرکز مشاوره مردی را برای ازدواج به من معرفی کردند. آن موقع حدود 16 سال داشتم و به پیشنهاد مرکز مشاوره قبول کردم. چون درکی از ازدواج نداشتم. دختر جوان به اینجای حرف هایش که می رسد می گوید: فکر می کردم خاله بازی است. از طرفی تصور می کردم کسی پیدا شده که دستم را بگیرد و پشت و پناهم گردد. بله گفتن دختر جوان مثال افتادن وی از چاله به چاه بود. اوایل همه چیز خوب بود اما بعد درگیری و سوءظن آغاز شد. فهمیدم آن مرد اعتیاد به شیشه دارد و تعجب می کردم مرکز مشاوره چطور با همکاری مسئولان خوابگاه بدون تحقیق مرا پای سفره عقد نشاندند. درگیری و تنش در زندگی دختر جوان آنقدر بالا گرفت که دیگر فرشته احساس امنیت جانی نداشت. این بود که از خانه فرار کرد و بار دیگر به بهزیستی پناه برد. بعدها متوجه شدم مسئولان مرکز مشاوره می دانستند که آن مرد اعتیاد به شیشه دارند اما گویا مسئولان بهزیستی طبق گفته خودشان خبر نداشتند. در این مدت مشغول کارهای طلاقم بودم که شنیدم آن مرد در اثر مصرف مواد فوت نموده است.
- بازگشت قهرمانانه دختر مبتلا به ایدز به زندگی
تصور این همه سختی و بلا غیرممکن است اما فرشته 25 ساله این اتفاقات را از سر گذرانده و امروز به جای اینکه گوشه نشین گردد و زانوی غم بغل بگیرد با خودش عهدی بسته؛ عهد و پیمان برای نجات خانواده ها و بچه هایی که به سرنوشت وی دچار نشوند. از سال 90 آموزشگر همسان و برای مشاوره وارد مرکز بهداشت شدم. چرا؟ این همان سوالی است که همواره در ذهن خودم بود و هیچ کسی به آن درست جواب نمی داد. به خاطر عدم آگاهی و اطلاع رسانی درست از خانواده طرد شدیم، زندگی ام را از دست دادم و تصمیم گرفتم کاری کنم که هیچ فرد دیگری آنچه را که من تجربه کردم، تجربه نکند.
فرشته با ژستی قهرمانه نفسی عمیق می کشد و ادامه می دهد: دیگر نمی خواهم با سختی هایی که من کشیدم و متولد شدم، کودک دیگری به این شکل متولد گردد. من اولین کودک مبتلا به ایدز خراسان رضوی بودم اما امروز تعداد بچه ها مبتلا بیشتر شده است. می خواهم به این بچه ها و خانواده هایشان کمک کنم، مشاوره دهم و با هدایت برای بهبود حالشان قدم بردارم.
فرشته آگاهی رسانی به جامعه را از خودش آغاز نموده است. او امروز سفیر اطلاع رسانی حوزه ایدز در شهر خودشان است. فرشته با ایدز زندگی می نماید، در حال ادامه تحصیل است و با وجود اینکه می داند تا رسیدن به کورس پزشکی راه درازی در پیش دارد اما عزمش را جزم نموده تا پزشک گردد. این دختر جوان به اندازه توان خودش می خواهد جهان را از این بیماری مزمن پاک کند اما سوال این است من و شما چقدر برای اطلاع رسانی در زمینه کاهش ایدز در جامعه قدم برداشته، شفاف سازی نموده یا در حوزه کاری مان برای کاهش این بیماری سیاست گذاری نموده ایم؟
منبع: همشهری آنلاین